شک کرده بودم کسی بین ماست !
حالا یقین دارم “من” بین دو نفر بودم !
چقدر تفاوت وجود داشت بین واقعیت و طرز فکر من !
نه به دیروزهایی که بودی فکر می کنم و نه به فرداهایی که “شاید” بیایی …
می خواهم امروز را زندگی کنم …
خواستی باش … نخواستی نباش …
عزیزم چه زیبـا اجرا میکنـی
خط به خط تمام گفتــــه هایم را
خواســـته هایم را
هه !!
امـــــا
برای دیگری!
هرگاه صدای جدیدی سلام می کند ، تپش قلب می گیرم!
من دیگر کشـش خدا حافظی ندارم
مراببخش که جواب سـلامت
را نمی دهم!
وقتی یکی میگه هیشکی منو دوست نداره ،
منظورش از هیچکس
یه نفر بیشتر نیست . . .
همون یه نفری که واسه اون همه کسه !
ما زاده یِ جایی هستیم که در آن، پدر، “شک” را کفر می دانست و مادر، “تقلید” را اعتقاد !
به من گفتی پر از آینده باشم / تو رفتی همچنان در خنده باشم / تو دریای منی ، من ماهی تو / جدا از تو نباید زنده باشم .
آدم باید یک “ تو” داشته باشه که هروقت از همه چی خسته و نا امید بود ، بهش بگه :
مهم اینه که تو هستی ! بی خیال دنیا . . . !