سوسا وب تولز - ابزار رایگان وبلاگ
عاشقانه

عاشقانه

 ★ ای عشق ★

 

از تو ای عشق در این دل چه شررها دارم

یادگار تو چه شبها چه سحر ها دارم

با تو ای راهزن دل چه سفرها دارم

گرچه از خود خبرم نیست خبرها دارم

تو مرا واله و آشفته و رسوا کردی

تو مرا غافل از اندیشه فردا کردی

گرچه ای عشق ! شکایت ز تو چندان دارم

که به عمری نتوانم همه را بشمارم

گرچه از نرگس او ساخته ای بیمارم

گرچه ز آن زلف ، گره ها زده ای در کارم

باز هم گرم از این آتش جانسوز توأم

سرخوش از آه و غم و درد شب و روز توأم

باز اگر بوی مئی هست ز میخانه توست

باز اگر آب حیاتی است ز پیمانه ی توست

باز اگر راحت جانی بود افسانه ی توست

باز هم عقل کسی راست که دیوانه ی توست

شکوه بیجاست مرا کشتی و جانم دادی

آنچه از بخت طمع داشتم آنم دادی

من ندیدم سخنی خوشتر از افسانه ی تو

عاقلان بیهوده خندند به دیوانه ی تو

نقد جان گرچه بود قسمت پیمانه ی تو

آه از آن ، که نشد مست ز میخانه ی تو

کاش دائم دل ما از تو بلرزد ای عشق !

آن دلی کز تو نلرزد به چه ارزد ای عشق !

 

+نوشته شده در چهار شنبه 22 مرداد 1393برچسب:,ساعت20:57توسط محمد20 | |

 

خداياجوابموبده

خدایا جوابمو بده.. خدایا ! می بینی چقدر تنهام؟ می بینی چقدر درگیر ذهنیات خودم هستم؟ خدایا! می بینی هر روز دارم مثل شمع درون خودم می ریزم خدایا! گفتی با سوخته دل هایی، کجایی؟ صدای دلم رو می شنوی خدایا! هر چقدر دورت میگردم صدای کمتری ازتو می شنوم هستی؟ خدایا ! می بینی هر شب از اشکام، دریا می سازم خدایا! کجایی جقدر می خوای به من نگاه کنی؟ من رو به کی سپردی؟ من رو کجا گذاشتی؟ خدایا! از دیدن زجرهام لذت می بری؟ تا به کی سرم رو بالانگه دارم و از درون وجودم و روحم ریسیده بشه؟ خدایا! تو می خوای من به کی به غیر از خود تو پناه بیارم؟ خدایا! دو راهی های زندگی ام رو چرا هر روز بیشتر و بیشتر می کنی؟ خدایا! چرا رنج و درد زمونه رو به پای من می ریزی؟ ببینم تو قسمت من گذاشتی که دیگران رو از آب و گل در بیارم و بعد خودم تو باتلاق برم؟ در دو روز عمر کوته سخت جانی کرده ام توی این هزار و یک شب بس نبود که به پای عشق الهی بشینم که حالا باید پر هام روبرات بسوزونم؟ خدایا! دیدی که من در مقابل همه چیز سکوت کردم و دلم به هزار صدای زهر دار شکست و نزاشتم کسی صداش رو بشنونه خدایا! بعضی وقتها می مونم نفرین کنم یا دعا کنم خدایا! من هزار بار پای دلم نشستم و خسارت هاش رو به جون خریدم تو با ساکت بودنت نمک به زخم من نزن خدایا! باشه خنده حرام چرا نمی زاری از ته دلگریه کنم نه یک خنده بر لب نه آسودن از غم حتی کسی با دل خستهام در زندگی تکیه گاهمنبود خدایا ! از کودکی من تو با من بودی و راه رو به من نشون می دادی حالا خودت بهم بگو چرا؟؟؟؟؟؟ خدایا حکمتت چیه؟؟؟؟؟ خداااااااااااااااااااااااااااااااااااا

+نوشته شده در چهار شنبه 22 مرداد 1393برچسب:,ساعت20:56توسط محمد20 | |

 

دوبـاره از صفـر شروع مــ ـے کنم !

دوبـاره  از صفـر شروع مــ ـے کنم !

تـــ ــ ـــــــــو

خوبـے هایم را از یاد بــبـر ..!

مــ ـن ،


همـه چــیـز را ...

مــ ـن ،


همـه چــیـز را ...
پل بسیار جالب

 

+نوشته شده در چهار شنبه 22 مرداد 1393برچسب:,ساعت20:55توسط محمد20 | |

 

قرار نبود

       یادم میاد   ***   ثانیه های آخر،
       گفتی:      
***   میرم اما میام به زودی!

       چشمامو  ** بستم نبینی اشکمو!
       چشمامو  ***  وا کردم و رفته بودی…
       قرار نبود   ***  چشمای من خیس بشه!
       قرار نبود   ***  هر چی قرار نیس بشه!
       قرار نبود   ***  دیدنت آرزوم شه!
       قرار نبود   ***  که اینجوری تموم شه…
 

 

   

+نوشته شده در چهار شنبه 22 مرداد 1393برچسب:,ساعت20:54توسط محمد20 | |

    این بار سیگار را بکش، از طرفی که می سوزد ؛ تا بدانی چه میکشم

 
  آتشی از نگاهت می خواهم !
سالهاست که این نخ سیگار در دستم خاموش است…
 
سیگاری روشن میکنم و به خاموش بودنم فکر میکنم
کام عمیق همراه آهی کوتاه…
بیرون میدم دودش رو کمرنگ میشه…
مثل خودم . . .
نفسم میگیره از زندگی اجباری…

سیگار میسوزد، کم میشود ، ولی تکرار میشود
من میسوزم…
کم میشوم…
ولی دیگر تکرار نمیشوم…
 

 وقتی دلم می گیرد

می نویسم برای تو

 اما همه می خوانند الا تو....... 

 

 هنوز هم ، حوالی خواب های


شبانه ام پرسه میزنی



لعنتی !!



دیر وقت است ، آرام بگـــــــیر



بُگذار یک امشب را آسوده بخوابم……  

 خدایا…
خیلی ها دلم و شکستند، دیگه تحمل ندارم…
 شب بیا با هم بریم سراغشون من نشونت میدم تو ببخششون… 

 

دیگه بهت نمیگم برو به جهنم …
 آخه مگه جهنمیا چه گناهی کردن که باید آدمی مثل تو رو تحمل کنن 

 

 

 وقتی که مرا دور میزنی یادت باشد که عشق را در میدان من آموختی !
دوباره به من خواهی رسید ، شک نکن…


+نوشته شده در چهار شنبه 22 مرداد 1393برچسب:,ساعت20:50توسط محمد20 | |

  صبح

  

  هرشبــــ که مــــی خـــواهَم بخــــوابم..



بـا خودم اتمـــــــام حُجــَــت مــی کنم...



که دیگــــــر نه اشکـــــــــــی از چشمـــــــــــانم فـــرو آیــد...



و نه نگاه هـــــــایم خیس آب شونــــــــد...



امـّـا صُبــــــــح که بـــلنـــد مــی شوم...



مــی بینم که بالِــشَم خیس خــــــــــــیس است !!!



مگر میشود فراموشم بشود صدای مهربانش



مگر میشود فراموشم بشودآغوش گرم از محبتش را 

 

 بـه خـــــودم قــول میدهـــــم کــــه فــــــــراموشــــت کـــــــنم
وقـــتی صـــبــح میشـــــــود تــو را کـه نـه …
ولــــــی !
 قــــــــولم را فـــــــرامـــوش میکـــــــنم ! 

 همانند پلی بودم برای عبورت
به فکر تخریب من نباش
رسیدی دست تکان بده
 من خود فرو میریزم …  

 به سادگی رفت …
به سادگی بخشیدم …
 حالا مانده ام چگونه بدون او به سادگی زندگی کنم … 

 اگه میخوای یکی رو از دست بدی دوستش داشته باش … 

 نگران شب هایم نباش . . .
تنها نیستم !
بالشم. . .
هق هق سکوتم. . .
قرص هایم . . .
پاکت سیگارم . . .
لرزش دستانم . . .
 همه هستن، تنها نیستم . . . ! 
 

 تو با اون بخواب ، من با دیازپام . . .
تو از اون کام بگیر و من از سیگار . . .
  
در سینه ام زخم های عمیقی هست !
 انگار کسی مرا با زیر سیگاری اشتباه گرفته است . . . 

 همین شماها که به من میگین سیگار نکش برات بده . . .
 یه روز خود تو به من خیانتی می کنی که از دردش از هزارتا سیگار بد تره ...... 

 قسم می خورم من ازین شهر فقط پاکت سیگارم را بر می دارم !
حتی خودم را هم نمی برم که بهانه ای برای برگشت وجود نداشته باشد . . .
  


چه لذتی دارد دعوا کردن باتو !
اعصاب خوردیهایش به کنار !
 به کشیدن یک نخ سیگار در بالکن می ارزد . . .  

وقتی که ”اون ” رفته و تویی که تنها تو تراس اتاقت با یه نخ سیگار روشن نشسته ، اون موقع می دونی چه آرزویی داری ؟
که بمیری ؟
نه !
که برگرده ؟
نه ! نه ! نه !
 آرزوت اینه که اون نخ سیگار هیچوقت به آخرش نرسه . . .

 

 یه دوست خوب بهم گفت ” وقتی که خوشحالی سیگارت رو بکش ، اینجوری حتماً سیگاری نمیشی ! “


به من نگو ( سیگار ) نکش !
بپرس برا کدوم دردم سیگار میکشم ؟!
بپرس اصلا چرا سیگاری شدم ؟!
مطمئن باش اون موقع خودت برام کبریت میکشی . . .

  


به من عشق تعارف نکنید .
قبلا صرف شده است !
 به دستانم فندکی ٬ کبریتی ٬ سنگ آتش زنه ای برسانید تا برای هضم عشقم ، سیگاری ٬ دلی ، جانی ، خاطره ای را آتش بزنم . . . 

+نوشته شده در چهار شنبه 22 مرداد 1393برچسب:,ساعت20:50توسط محمد20 | |

  میخوام روی حرفم...

 یخوام روی حرفم هنوز ایستاده باشم

بذا دوستت دارم رو هزار بار گفته باشم


بخوای تا قیامت می گم دوستت دارم رو

بهونه ای نمی خوام به دستت داده باشم

 

ما که گفتیم هزار بار تو یک بار هم نگفتی

ولی نزدیکه اون روز که به دامم بیفتی


+نوشته شده در چهار شنبه 22 مرداد 1393برچسب:,ساعت20:49توسط محمد20 | |

  یادت

                                                                                                            فرقی نمی کنه دودی که مصرف می کنی سیگار باشه یا

 

قلیون !


اما تو اون لحظه جای خالیشو پر میکنه !


تقصیر ما نیست می خواست باشه تا ما بودنشو بوسه بارون

 

کنیم !


نه اینکه خاطره هاشو دود کنیم . . . !

+نوشته شده در چهار شنبه 22 مرداد 1393برچسب:,ساعت20:48توسط محمد20 | |

  مرد

 

 

      ای اشک دوباره در دلم درد شدی / تا دیده ی من رسیدی و سرد شدی


 از کودکی ام هر آنزمان خواستمت / گفتند دگر گریه نکن مرد شدی  


بانو . . . !


اگر گریه نمیکنم ! فکر نکن از سنگم !


من مَردم ، قدم زدنم از گریه کردنم دردناک تر است . . . !

 

+نوشته شده در چهار شنبه 22 مرداد 1393برچسب:,ساعت20:47توسط محمد20 | |

  گریه

 

  بار اول با معذرت خواهی !

بار دوم با گریه !

بار سوم با ریختن غرورت نگهش داری !

ولی بار چهارم . . .

دیگه نه میشه و نه باید کاری بکنی ! چون حتی اگه بمونه باز موقتیه !

یعنی کسی که دلش با تو نباشه و بخواد بره ، میره ! بفهم !

پس فقط برو کنار و بهش بگو : خداحافظ ، بیشترش دیگه نمی‌ ارزه باور کن . . 

بعضی وقتا مجبوری تو فضای بغضت بخندی . . .

دلت بگیره ولی دلگیری نکنی . . .

شاکی بشی ولی شکایت نکنی . . .

گریه کنی اما نذاری اشکات پیدا شن . . .

 

خیلی چیزارو ببینی ولی ندیدش بگیری . . .

خیلی حرفارو بشنوی ولی نشنیده بگیری !

خیلی ها دلتو بشکنن و تو فقط سکوت کنی . . . !                        

 

+نوشته شده در چهار شنبه 22 مرداد 1393برچسب:,ساعت20:46توسط محمد20 | |